بسمه
تعالی
با سلام ،
وقتی در میان مردم عادی صحبت از نفت می شود شاید حداکثر چیزی که در ذهن افراد
متصور میشود یک پمپ بنزین و یا شمائی از یک پالایشگاه باشد اما صحبت از نفت و برای
ما و متخصیصین که عمری را در این صنعت مو سپید
کرده اند مفهومی دیگر دارد . صحبت از نفت شعله های سر به فلک کشیده را به
یادمان می آورد . صحبت از نفت بوی آتش و
دود و انبوهی از لوله های در هم تابیده سکوی نفتی سلمان و نصر و نوروز را به
یادمان می آورد که بر روی آب شناور مانده و دوستان و همکارانی که بر سطح آب تماشاگر بر آب نشستن
مامن و ماوای خود بوده اند . صحبت از نفت بوی عرق و سولفور را به یاد می آورد و صدای نفسهای پی در پی کـه در شرجـی
و گرمــای چهل تــا 50 درجه ای تابستان ما را در این کارزار همراهی می کند . شما
همگی حرف ما را می فهمید و خوب می دانید که از چه صحبت می کنیم . صحبت از نفتگرانی
است که یک تنه و بی هیچ ادعائی چرخهای این صنعت عظیم را می گردانند و از بد روزگار
خود چرخهای زیرین آسیاب شده اند و سینه های فراخ خود را به روی هر تهمت و افترایی
گشوده اند و دل به دریا داده در دریای بی عدالتی ها غوطه می خورند . در دوره ای که جدال بر سر تصاحب حقوق دیگران
است .
سروران گرامی ما داد و شکایت خود را
نزد چه کسی ببریم ؟ کجاست فریاد رسی که گوش جان به درد دل این جماعت مظلوم واقع
شده بسپارد و آستین همت بالا بزند ؟؟
دوستان عزیز لازم است کمی عمیق تر به زندگی
این نوع کارکنان زحمتکش شاغل در جزایر نفتی خلیج نیلگون همیشه فارس بپردازیم
تا شاید صدای ما و شما را کسانی که شاید حتی یکبار هم گذرشان به گرما و شرجی طاقت
فرسای مرداد و شهریور جنوب نیافتاده باشد ، صریح تر بشنوند .
فلات
قاره یعنی چه ؟
فلات قاره یعنی فاصله ، یعنی تنهائی
چه کسی غبار غربت و تنهائی را غروب هنگام در چشمان خیره به
افق مانده نفتگران دیده است و غم دوری را
در صورت آنها درک کرده باشد ؟
چه کسی چشمان اشک
بار فرزندشان را به وقت سفر توشه راه خویش نموده است ؟
چه کسی صدای گریه و
تمنای فرزندشان را از آنسوی خط تلفن شنیده اند و بغض خود را فرو خورده اند و هیچ
نگفته اند ؟
چه کسی گلایه های
همسر و تصور تنهائی و بی پناهی آنها را به جان خریده اند و در دل خود گریسته اند ؟
چه کسی فوت نزدیکان خود را در غربت به سوگ نشسته است و
از حضور در کنار عزیزانشان به وقت رفتن محروم مانده اند ؟
چه کسی به هنگام بیماری
و حادثه عزیزانشان فقط به نظاره نشسته اند و دل به تقدیر الهی سپرده اند ؟
دوستان عزیز و گرامی ، دلم میسوزد
اما نه برای خود بلکه به حال مادرم و همسرم و فرزندانم که چه دور افتاده اند و چه
غریب و بی کس مانده اند .
به حال فرزندم که
به هنگام دعوا با همبازیهایش بابائی ندارد که به او تکیه
کند .
به حال همسرم که
روزهای تنهائی را روبروی آینه به عمر بر باد رفته و در کنار همسری که هیچ گاه در
کنارش نیست می اندیشد و به حال مادر همیشه چشم بر راهم که روزی در غربت من چشم فرو
خواهد بست دلم می سوزد .
کدام حسابدار و انسان عاقلی می داند
قیمت بی پناهی فرزندم ، تنهائی همسرم و چشم بر راهی مادرم چقدر است ؟
می دانید ارزش
رشادت ها و از خودگذشتگی این افراد چقدر است..؟
می دانید قیمت اشکهای
ته چشمانم چقدر است ؟
آخر می دانید اینجا آخر دنیاست در
اینجائی که ما هستیم جمع و تفریق معنای دیگری دارند . در این جا ما هر چه بی پناهی
و تنهایی را با هم جمع می کنیم و منهای داشتهایمان می کنیم باز جواب بی نهایت است
.
آیا انتظار داشتن یک رفاه نسبی در قبال همه آنچه که از دست می دهیم ، در قبال
همه دردها و آلامی که بر دل ما نشسته است انتظار بی جائی است؟
انتظاری که بتدریج
و به همت دوستان دلسوزی که آهسته و پیوسته تیشه به ریشه نفتگران می زنند دست
نیافتنی تر می نماید .
سروارن عزیز در این
زمان سخت و زجر آور که شاید یکی از
مهمترین برهه ها برای نفتگران باشد که
وجود احساس وظیفه و عشقی که نفتگران به صنعت نفت می ورزند ولی خانواده هایشان دیگر
تحمل این همه فشارهای روحی و اقتصادی را ندارند و دیگر همه توجیهات بر ایشان رنگ
باخته و خواستار بازگشت عزیزانشان هستند .
شما انسانهای تحصیل
کرده و با دانش که درد آشنای ما هستید، چرا با آنانکه خارج از گود نشسته اند و بالاترین خطری که تهدیشان می کند آتش کبریت
سیگارشان است نمی گوئید که فشار 100 بار و 200 بار یعنی چه ؟
آیا تا به حال طعم گاز سولفور را چشیده اند ؟
آیا در یک قدمی انفجار ، ضربان
قلبشان به صد رسیده و تصور بی سرپرستی خانواده هایشان را به چشم دیده اند ؟
آیا تا بحال نیمی از عمر خود را در فضای سرد و بی روح آهن و نفت سپری کرده اند
؟
آیا آنها مسائل و صدها خطر دیگر که
در کمین نفتگران هر روزه زندگیشان را به بازی گرفته است دیده اند ؟
آیا حاضرند در جزیره ی دور افتاده و
با تجهیزات پزشکی در حد کمکهای اولیه و با
علم خطرات موجود و احتمال بروز هر گونه حادثه
دلخراش یا بیماریهای حاد ...جهت استیلای
اقتصاد مملکت شبانه روز تلاش کنند .......این تلاشها و زحمات با چه قیمتی برابری میکند ؟
حضور در دوره جنگ تحمیلی عوارض روحی و
روانی ناشی از انفجارها و ... نصیب مان شده است و بس که البته خدا را شکر می کنم
که توفیق دفاع از کیان اسلامی مان را داشتم و در مقابل خون شهدا و یادگاران جنگ
شرمسار نیستم .
اگر حس زیبای دفاع از کیان و ثروت و سرمایه ی ملی کشور و عزیز و اسلامی مان که از ارکان مهم اقتدار جهانی
است ، نبود ، نمی توانستم در مقابل مشکلاتم که شاید در کش برای هر کسی آسان نیست ،
دوام بیاورم...
دوستان عزیز، صنعت
نفت ملک شخصی هیچ یک از ما نیست تا بخواهیم گرداگرد آن را حصارکشی کنیم و ادعائی
داشته باشیم ...این صنعت ملیست و نفت نیز
جزو بیت المال میباشد ...که اقتصاد کشور
را می گرداند و قسمت عظیمی از بودجه کشوری را تامین میکند ، تا شما انسانهای شریف
و خداترس و مومن بطور یکسان از این نعمت برخوردار شوید ........آمین
یارب العالمین.......